-تعامل ویژه رسانه های ارتباط جمعی با مدیریت غالب بر فرهنگ از علامه موسی الرضا طایفی اردبیلی

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

موسی الرضا طایفی اردبیلی :


 مهمترین عاملیت مفروض و یا معین بر مدیریت فرهنگ در هر جامعه ای ایجاد بستر و زمینه های تعاملات مناسبی است که جامعه و افراد با بهره مندی بهینه از آن بتوانند به پیگیری و تحصیل آنچه که از آن ها به عنوان نقطه گذاری های خواست ها، اهداف و منافع یاد می شود؛ نایل آیند. بدیهی است که در ایجاد بستر و زمینه های یاد شده فهم های انتقالی و تعاریف تعاملاتی مطروحه از جانب فرهنگ و ایجاد دامنه ی انطباقی مناسب در جامعه نسبت به وزع و شکل پذیری مفاهیم یاد شده به عنوان شاخصه های تاثیری فرهنگ بر زندگی اجتماعی انسان؛ موضوعاتی است که دقت های تخصصی مدیریت غالب بر فرهنگ را به خود می طلبد.
هر مدیریت فرهنگ با اتصاف به قید کارآمدی یعنی بهره مندی از شناخت تخصصی و فهم مناسب از تعاملات و ویژگی های جامعه و دارا بودن دانش اجتماعی مبین امور، مفاهیم و موضوعات مرتبط و معتبر با معیار زندگی در طیف زمانی و ظرف مکانی استقرار که در شاکله ای کلی مسیر تکاملی مفروض هر جامعه را فرض و تصویر می سازد؛ می تواند ضمن ایجاد زمینه های درست پویا سازانه در فرهنگ و اجزا و عناصر آن و تاثیر بر بافت وساحت کلی فرهنگ به جریان یا فرآیند انتقال آموزه ها و تعاریف تعاملاتی ساطع شده از روح کلی فرهنگ که در نهادهای اجتماعی تحقق انتقالی می یابد به نحوی که بتواند در نگرش و بینش و نیز روش های افراد در پرداخت به مفاهیم و امور مرتبط یا زندگی بر اساس تعیین و تحصیل خواست ها، اهداف و منافع گوناگون منطبق با مسیر تکاملی و پیشرفت جامعه تاثیر گذار باشد به تسری شناخت و فهم عاملیت آفرینی در جامعه بپردازد. تاثیر بر نوع دید، زاویه ی دید و افق دید افراد و جامعه و نیز اثر گذاری بر معانی مرتبط با مفاهیم تعیین کننده ی زندگی و معین سازی عقلانیت و روش های حصول آن در تعیین تخصیمات منابع و امکانات موجود و ممکن مادی و نامادی در حدود اندازه ای که بر تمامی شئون زندگی انسان و اجتماع موثر باشد و رفتارها و روابط افراد و سازمان های در خدمت اجتماع را ر امور زندگی برای هم معناخوان سازد در عاملیت یاد شده ی متوقع از مدیریت فرهنگ مهم و اساسی است.
ایجاد تعاملات مناسب در نیل به فرآیند توصیف شده از جانب مدیریت غالب بر فرهنگ هر جامعه ای هم بر عهده ی مدیریت فرهنگ و هم بر عهده ی سایر مدیریت های غالب بر بخش های دیگر جامعه است چرا که ثمرات مدیریت کار آمد در این حوزه بر تمامی وجوه و حیطه های زندگی اجتماعی انسان و زوایا و لایه های گوناگون جامعه قابل مدیریت غالب بر فرهنگ در تعاملی آشکار با مدیریت امور فرهنگی قرار دارد. به بیانی می توان گفت مدیریت امور فرهنگی با معنا خوانی از وضعیت فهمی – عاملیتی مستقر در جامعه و در ساحت فرهنگ از پویا سازی و زوایای آن و بنا به فهم تخصصی خود و اهداف مفروضی اش به توزیع نوآمدی از فهم، شعور و عقلانیت در لایه های گوناگون جامعه می پردازد و در این پردازش تخصصی به امور بهره مندی از اجزا و عناصر فرهنگی با اتکا به داشته های مادی و نامادی فرهنگ امرو وجه غالبی است که می توان آن را مطالعه و بررسی کرد. مدیریت رسانه های ارتباط جمعی بخشی ویژه و فراگیر در مدیریت امور فرهنگی است که مدیریت غالب فرهنگ نیز تاثیرات شگرفی از خود بروز می دهد. تعامل مدیریت رسانه های ارتباط جمعی در جامعه با بخش های مختلف مربوط به زندگی و مفاهیم مرتبطش تعاملی گسترده است که در صورت عدم متابعت از خواست های برآمده از ساخت فرهنگ متاثر از مدیریت فرهنگ یا ؟؟؟خواهد بود و یا پایداری و دوام نخواهد داشت.
در مدیریت رسانه های ارتباط جمعی علاوه بر ضرورت دقت تخصصی به امور فعالیت های این حوزه؛ شناخت اجتماعی لازم از پویاسازی ها و انطباق های فهمی و جریان فهم سازی در پیکره ی جامعه، مهمترین عامل توفیق رسانه های ارتباط جمعی است که قسمت اعظمی از فرآیند تولید و باز تولید آن ایجاد مشارکت های اجتماعی مبتنی بر اشتراکات در حوزه ی خواست ها، اهداف، منافع کلی جامعه به منظور حرکت بهتر جامعه و افراد در مسیر تکاملی مفروض است؛ بدین نحو که با تاثیر در معیارهای مربوط به زندگی و مفاهیم آن در بهبود رفتار و تعاملات افراد و سازمان ها در حوزه های نظری و عملی موثر واقع شده و در این جریان سازی در پیکره ی جامعه مهمترین عامل توفیق رسانه های ارتباط جمعی است که قسمت اعظمی از فرآیند تولید و باز تولید آن ایجاد مشارکت های اجتماعی مبتنی بر اشتراکات در حوزه ی خواست ها، اهداف، منافع کلی جامعه به منظور حرکت بهتر جامعه و افراد در مسیر تکاملی مفروض است؛ بدین نحو که با تاثیر در معیارهای مربوط به زندگی و مفاهیم آن در بهبود رفتار و تعاملات افراد و سازمان ها در حوزه های نظری و عملی موثر واقع شده و در این جریان سازی یا فرآیند آفرینی؛ بهره مندی و بهره وری فهمی – عملیاتی را در لایه ها و زوایای گوناگون جامعه افزایش دهند. میزان توفیق رسانه های ارتباط جمعی در تعامل با مدیریت غالب فرهنگ به تعادل سازی دررفتار این بخش از جامعه بر اساس دریافت های دقیق و شفاف از خواست ها، اهداف و منافع کلیت جامعه دارد.
رسانه های ارتباط جمعی به عنوان یکی از معتبرترین ارگان های تعریف دهنده و بسط دهنده ی روابط و تعاملات در سطح جامعه و در حدود تعریفی متفاوت به انتقال پیام هایی مبادرت می ورزند که توسط ظرفیت عملی جامعه و در گستره ی فهمی غالب بر جامعه تشکیل و تایید می شود. به طور کلی پیام های انتقالی از جانب رسانه های ارتباط جمعی جز در امور ریز تعریف در ساحت کلی و کلان تعریف ها از امور، مفاهیم و موضوعات به ویژه در امور مربوط به زندگی انسان و اجتماع و مفاهیم مرتبط و معتبرش نمی تواند از فهم غالب در گونه های متفاوتش درباره ی آن موضوع، امر یا مفهوم خاص قابل پردازش متفاوت جلوه کند. تمام روابط، تعاملات واکنش های موجود در انواع جوامع بشری در صورت های همواهانه، متقابلانه و یا منفعلانه ی آن به دلیل دقت در خواست های ترجیحی، اولویت های اهداف و تعاریف منافع مفروض یا متصور برای افراد و جوامع به عنایت به شباهت ها، تفاوت ها و یا تضادهای موجود در رویکرد این سه مفهوم است که به طور طبیعی از جانب فرهنگ های غالب بر جوامع یا اجتماع ها؛ طبق آموزه های مستقر در اجزلء و عناصر و یا روح کلی فرهنگ ها، تعاریف تعاملاتی ساطع شده از جانب فرهنگ ها ومسیرتکاملی موجود و متصور از ساحت فرهنگ ها، تعریف، تصویر و تعیین می شوند. در بیانی کلی می توان نوع ساده ی این فرآیند را به این منوال عرضه داشت که فرهنگ ها با آموزه های خود و تعاریف تعاملاتی و هدف گذاری یا تاثیر در هدف گذاری های جامعه؛ فرآیند فهم در جامعه را برای افراد و جامعه شخصی می سازند و فهم و جریان برآمده از آن ها به عنوان طبق تعذیه در انواع خود با بهره مندی از کارکرد و عملکرد نهادهای اجتماعی و ارگان های در خدمت آن ها به عنوان عامل پویا ساز فهم؛ سرشت فهمی جامعه در حدود فهم های گوناگون، سطح فهم متعارف در انواع آن، شعور اجتماعی و قابلیت اذهان عمومی را شکل می دهند. این شکل گیری به نوعی تعیین ساز هویت فرهنگی هر جامعه است.
اما این فرآیند به این سادگی نیز نیست. در شاکله ای پیچیده فهم های برآمده در جامعه از آموزه ها و تعاریف ساطع شده از جانب فرهنگ برای تعریف و تعیین یا به دست دهی منافع و تکامل بر اساس مناسبات لازم که جامعه برای طی مسیر تکاملی مفروض به آن نیاز دارد در امتزاج با یک جریان انطباق آخرین شکل دهنده ی رویه صورتپذیری فهم تعاملاتی را بادیدگاه یا فهم غالب بر نظرگاه های حاکم و مستولی بر جوامع ایجاد می کنند که فرآیند مذکور را در اختیار فهم و دقت در شناخت به منظور تصمیم و اقدام تکمیل می سازد؛ بدین نحو که در مسیر تکاملی یا نظوری و تحولی جوامع بشری در هر جامعه ای گستره ی تعاملات و فهم ها، جریان ها اندیشه ای که از فرهنگ ها و تعامل آن با نهادهای اجتماعی موثر در آموزه ها زاییده می شوند – که گاه ما نایند، گاه میرایند و گاه بخشی از محتوای ماینفستی یا فهم نظرگاه پی به جریانی نوتر انتقال داده می شود – با اثر گذاری بر تعاریف تعاملات و منافع؛ نظرگاهایی را به وجود می آورند که این نظرگاه ها با فهم تخصصی خود و محتوای ما نیفستی اشان با حدت و شدت تاثیری متفاوت و پیوند دار به میزان اقبال و غلبه و حاکمیت در جامعه به توزیع فهم هایی نویی می پردازند که این فهم های نو پرآمده از انطباق فهم نظرگاهی با سایر فهم های غالب بر جامعه است. این انطباق فهمی و زایده شدن فهم غالب هویت اجتماعی افراد جامعه را شکل می دهند؛ یعنی دگرگون می سازند یا وجوهی نو و مستقل بر آن عرضه می دارند. این امر سبب می شود تا جامعه بتواند هویت کلی خود را در مسیر نظوری و تحولی اش یا مسیر تکوینی آن به دست آورد و به حفظ موجودیت خود بپردازد. وضعیت حاضر امری است که شناخت از جریان های اندیشه ای، نظرگاه های غالب، جریان فهم سازی کلی جامعه و تعینات فهمی، اقدامی برآمده از آن را بر مدیریت فرهنگ و مدیریت های متعامل مستقیم آن امر ضروری، فهم و جدی می نمایاند و به طور دقیق همین شناخت است که ایجاد امکان مشارکت، وفاق، همبستگی و مفاهیم مرتبط به آن ها را در تعاریف دقیق و ویژه ی هر جامعه به دست می دهد و در حفظ و توسعه منابع و امکانات و تمامی داشته های جامعه در صورت های مادی و نامادی اش موثر است.
در فرآیند توصیفی اصلی ترین وظیفه ی ایجاد پویایی در فرهنگ؛ آموزه ها و تعاریف تعاملاتی اش را به نحوی که بتواند زمینه ساز توسعه ی مطلوب فهمی و ایجاد زمینه های انطباق های فهمی شود؛ مدیریت غالب بر فرهنگ به عنوان مدیریت گسترده ی مشارکتی نهفته در تمامی سطوح جامعه که هر یک افراد خاص، کاریز ماتیک یا ویژه ای را از خود به صورت پدیداری از این زمینه ارایه می دهند؛ به عهده دارد.
به منظور صیانت از جامعه وداشته های مادی و نامادی آن که نیاز هر یک از افراد هر جامعه محسوب می شود؛ مشارکت در مدیریت فرهنگ و تعامل با متعاملین این ساحت در مدیریت امور فرهنگی از اهمیت ویژه ای برخوردار است و افراد جامعه خواسته یا ناخواسته تحت تاثیر عقلانیت غالب برآمده از ساحت فرهنگ در آن شرکت می جویند. وجه های متفاوتی بر مشارکت در این ساحت وجود دارد که در گونه ی کلی بر دو وجه تقسیم می شود:
-نخست مشارکت های مستقیم : در این نوع از مشارکت ها افراد جامعه با اقدامات و اجراییات مدیریت فرهنگ و مدیریت های متعامل آن تعاملی مستقیم و آفریننده دارند و میزان مشارکت مستقیم در هر جامعه به عوامل متعددی چون نوع حاکمیت نظرگاهی جامعه، سطح توقع، سطح همبستگی اجتماعی، وضعیت تخصص گرایی. وضعیت سطوح مرتبط با معیار زندگی و رخدادهای اجتماعی بستگی دارد. به هر اندازه نوع حاکمیت نظرگاهی جامعه بتواند انطباق فهمی بیشتری ایجاد کند؛ افراد جامعه در مشارکت مستقیم مدیریت فرهنگ قرار می گیرند. فهم غالب نظرگاهی و محتوای ما نیفستی آن در انطباق با جریان فهمی غالب جامعه که از ساحت فرهنگ بر می آید؛ میزان اقبال افراد را به خود و برآوری افعال و اعمال منطبق با خواست های نظرگاه حاکم تعیین می سازد و مشارکت جویی در این جوامع میان افراد و مدیریت های غالب تحت تاثیر مدیریت نظرگاهی گسترش می یابد. البته باید به این نکته توجه داشت که میزان مشارکت مستقیم افراد به فراخوان یا مشارکت جویی نظرگاه از افراد در تعامل آفرینی ارتباط پیدا می کند و افراد جامعه با پذیرش و تابعیتی که از فهم نظرگاه حاکم دارند و به متابعت از آن مشارکت مستقیم در امور مربوط به مدیریت فرهنگ به عمل می آورند.
سطح توقع افراد جامعه که تحت تاثیر شاخصه های گوناگونی است. سطح توقع می تواند ایجاد انطباق بین منابع و امکانات مادی و نا مادی و حصول عقلانیت ایجاد کند، بر اساس سطح توقع انواع اعمال و افعال اجتماعی صورت واقع و جلوه گرانه به خود می گیرد. میزان انطباق سطح توقع با داشته های مادی و نامادی جامعه ضمن اینکه در ارتقای سطح یا بازماندگی از ارتقا موثر است، در مشارکت جویی مستقیم افراد در مدیریت فرهنگ نیز اثر گذار است. به اندازه سطح توقع و امور واقع در افعال و اعمال و حصول منابع و امکانات با هم همخوانی های همسطح و همسنگ داشته باشد؛ میزان مشارکت مستقیم افراد جامعه در مدیریت های غالب بر جامعه به ویژه مدیریت فرهنگ به عنوان مدیریت توزیع کننده ی فهم های عاملیت زا افزایش پیدا می کند. اما باید به این نکته توجه داشت که بر عکس اگر جامعه ای سطح توقع آن باشد بیشتری از حد استاندارد جامعه با حصول منابع و امکانات ناهمخوانی داشته باشد نیز مشارکت افراد جامعه در مدیریت فرهنگ افزایش می یابد با این تفاوت که افراد سعی می کنند در موضع حاضر به تغییرات آنی در فرهنگ یا وضعیت مدیریت فرهنگ دست زنند.
سطح همبستگی اجتماعی با تاثیری که بر تقارب پذیری و ایجاد مشارکت های اجتماعی دارای تعاریف متعدد دارد نیز در مشارکت آفرینی مستقیم افراد با مدیریت فرهنگ غالب اثر گذار است. مشارکت های اجتماعی و گسترش آن با بروز علامات و اجرات برآمده از تجربیات و اکتشافات اذهان عمومی در نیل به روش های موید عقلانیست در این نوع مشارکت اثر گذار است.
وضعیت تخصص گرایی در هر جامعه نیز یکی از شاخصه های بسیار مهم در ایجاد مدیریت های مشارکتی سیستم در ساحت فرهنگ و امور مربوط به آن محسوب می شود. به هر اندازه که جامعه ای تخصص گرا باشد و رفتار و شرایط حرفه ای به جذب متخصصان آکادمیک و یا تجربی دارای دانش مبتنی بر ادبیات علوم استوار شود؛ میزان مشارکت مستقیم مدیریت فرهنگ تحت اشعاع قرار می گیرد. البته این موضوع تابعی از حجم و وسعت گسترش تخصص گرایی در جامعه نیز باشد. یعنی به اندازه مواضع تخصصی مشاغل، حرفه ها و زندگی در جامعه گسترش یابد؛ افراد با دقت نظر بیشتری به مدیریت فرهنگ در کونه ی مشارکت جویانه ی مستقیم آن راغب می شوند یا بالعکس.
وضعیت سطوح مرتبط با معیار زندگی و تبین عقلی – موقعیتی آن در جوامع نیز عاملی است که مرتبط با امکان پیگیری و تحصیل منابع و امکانات مادی و نامادی در ایجاد اتراک مستقیم تعاملات در مدیریت فرهنگ موثر می نمایاند. به اندازه سطح آرزو، سطح توفیق، پندار امید داشت و مفاهیم مرتبط معتبر با آن و معیار زندگی با هم همخوانی داشته باشد و بتواند در تبین عقلی – موقعیتی افراد را در پیگیری و تحصیل منابع و امکانات گوناگون مادی و نامادی موجود موفق سازد؛ افراد به منظور دستیابلی به منافع و امکانات مادی و نامادی ممکن به مشارکت مستقیم در مدیریت فرهنگ پردازند.
رخدادهای اجتماعی و گاه رخدادها و وقایع طبیعی نیز در مشارکت مستقیم افراد جامعه در مدیریت غالب بر فرهنگ جامعه اثر گذار است. انواع رخدادها و وقایع اجتماعی و طبیعی با ایجاد موقعیت ها و تغییر در فهم های عاملیتی به منظور رهافت بر مواضع غلبه آفرین نیز می تواند در مدیریت فرهنگ که با فهم توزیعی و تعاریف تعاملاتی جامعه سروکار دارد، ارتباط پیدا کند. بر اساس هر یک از رخدادها و تاثیر آن بر حصول منابع و امکانات مادی ونامادی موجود و ممکن، مشارکت مستقیم در مدیریت فرهنگ و ایجاد فرآیند پویا سازانه در اجزا و عناصر فرهنگ که می تواند هویت فرهنگی را مطابق با وضعیت موجود در طیف زمانی و ظرف مکانی استقرار تکمین یا نوسازد؛ را ایجاد می کند.
دقت در این موضوع بسیار مهم است که میزان عاملیت در مدیریت فرهنگ با اعمال مشارکتی مستقیم با کارکرد و توصیه هایی که نهادهای اجتماعی گوناگون در این رابطه دارد؛ ارتباط پیدا می کند و انواع همراهی یا مقاومت های فرهنگی در پویا سازی یا تجدید و ضعیت فرهنگ از این منظر قابل مطالعه و بررسی است. در این بین وضعیت نهاد دین وضعیت ویژه ای است. نهاد دین و تعالیم و آموزه های آن در انواع مدیریت های مشارکتی مستقیم در فرهنگ از جانب افراد تحدید حدودهایی دارد که امکان تسری آن بستگی به انطباق فهم نظرگاهی حاکم با فهم متعارف از سویه و از سو.یه میزان کارکرد و عملکرد صاحبان و متولیان نهاد دین و نظام خدمت رسان آن بر می گردد. در انواع مدیریت های فرهنگ و مشارکت های مستقیم بر آن نهاد دین با تعییناتی که در حوزه ی ت؟؟؟از شکل گیری خواست ها، اهداف و منافع ایراد می کند و با ترسیماتی که از تکامل و پیشرفت به دست می دهد ضمن تاثیر بر فهم های غالب بر جامعه و عقلانیت و شعور اجتماعی منبعت از آن دارد؛ امکان یا عدم امکان مشترک های مستقیم را تعیین می کند. دقت در تحدید حدودهای برآمده از نهاد دین و وضعیت مستقر جامعه و انطباق های احتمالی این نهاد با فهم غالب در جامعه در مدیریت فرهنگ و مدیریت های متعامل آن منجمله مدیریت انواع رسانه های ارتباط جمعی از جایگاه ویژه ای برخوردار است. تمام مستدرکات جامعه در حوزه ی دقت و مشارکت در مدیریت فرهنگ در تعاملی است که نهاد دین نسبت به ویژگی های جامعه می تواند یا نمی تواند بیافریند و دینی و غیر دینی شدن جوامع نیز از همین نقطه به وجود می آید. باید این موضوع را دانست که در هر صورت حتا در جوامع فرادینی نیز بخش عمده ای از تعالیم و تعاریف تعاملاتی فرهنگ و دین در تکمیل هم قرار دارند و بیشتر غلبه ی آموزه ها از تایید دین بر فرهنگ و فرهنگ بر دین رخ می دهد. می توان گفت ادیان و مذاهب در بیشتر جوامع علاوه بر تبیناتی که از آموزه ها و تعاریف تعاملاتی دارند در تعاملات موثر با فرهنگ وسایر نهادهای اجتماعی در مدیریت فرهنگ جوامع و ایجاد نقش برای مدیریت امور فرهنگی منجمله ارگان های تعریف ده ارتباطات و تعاملات مانند رسانه های ارتباط جمعی هم کارکرد ویژه دارند. شناخت ویژه ی از انواع مشارکت های مستقیم و زاویه گیری افکار عمومی بر اساس دقت های اذهان عمومی به داده های توزیعی در تقویت مشارکت های مستقیم موثر است. درهر مشارکت مستقیم رسانه های ارتباط جمعی با تسری محتوای شعارهای اجتماعی به نحوی که بتواند با جریان فهمی و عقلانیت آن در جامعه تطبیق داشته باشد می تواند به نقش آفرینی موثر بپردازد و تحقق شعارهای اجتماعی می تواند مفید واقع شود.
در هر پویا سازی جامعه و مدیریت فرهنگ غالبش کنش های لازم را به عمل می آورد ولی عملیات مترتب و مفروض از جانب رسانه های ارتباط جمعی با بهره مندی از دانش تخصصی و فهم از ذائقه های مخاطبان در موضوع انتقالی به همراه تعاملاتی که مدیریت رسانه های ارتباط جمعی می تواند با نهادهای اجتماعی موثر بر پویاسازی و مدیریت غالب بر فرهنگ داشته باشد؛ زمینه های وقوع یا ایجاد پویا سازی را تسهیل و تسریع می سازد.
ذکر این موضوع بسیار حائز اهمیت است که مدیریت رسانه های ارتباط جمعی در زوایای گوناگون تشکیل دهنده ی این رسانه های انتقال دهنده ی پیام ایجاد هماهنگی با اذهان عمومی غالب بر فرآیند را در صورت جلوه گرانه ی آن نیاز دارد.
رسانه های ارتباط جمعی را الگو اصلی ترین عامل پویا سازی در مدیریت فرهنگ و اجتماع ندانیم، بی شک این رسانه ها زمینه ساز اصلی پویا سازی با توزیع و تسری فهم به شمار می روند. پویا سازی مورد نیاز جامعه اگر بدون رسانه های ارتباط جمعی به عمل می آید به طور طبیعی زمانی بیش از حد معمول را در زمینه سازی طی می کرد و از این رو رسانه های ارتباط جمعی در حفظ فرهنگ و هویت نسبی فرهنگی و اجتماعی نقش اساسی دارند.
در فرآیند پویا سازی اجزا و عناصر فرهنگ به منظور جلوگیری از شکاف های فرهنگی و افزایش تاثیر بهینه ی فرهنگ در حوزه ی عملیات بتویب یافته در جامعه تغییر باید به گونه ای باشد که بخش مادی و نامادی فرهنگ با انطباق صحیح بتواند آموزه ها و تعاریف تعاملاتی را متناسب بامتیاز کلی جامعه به نحوی از طریق نهادهای اجتماعی موجود به افراد و سازمان ها انتقال دهد که فهم غالب یا شناخت از توزیع و نحوه ی توزیع انواع منابع و امکانات موجود و ممکن مادی و نامادی و بهره مندی از فرصت های اجتماعی و سرمایه های گوناگون دارای تعاریف متعدد در جامعه به نوسازی عقلانیت و تغییر یا نوآفرینی در شعور اجتماعی و به تبع آن دگرگون سازی اذهان عمومی نایل آید تا فرآیند فهمی غالب با ایجاد عملیات های انطباقی تصویر معین و خاصی از مسیر تکاملی مفروض و شاخصه های موثر بر آن را ارایه دهد و این عمل نوسازی نوع دید، افق دید و زاویه ی دید غالب بر جامعه را به نحوی که بتواند ضمن در برگیری گستره ی عظیم و پر دامنه ی از عملیات به سمت و سوی فهم از ترجیحات خواستی، اولویت اهداف و منافع عمومی هدایتگر شود. ذکر این امر بسیار حائز اهمیت است که در این روند جلب و جذب اراده ی عمومی مهم و ضروری است و در این راستا متهید و تعریف برنامه های خاصی که بتواند با گسترش فضاهای مشارکت آفرین در فهم و عملیات اراده عمومی را تقویت سازد از اعتبار ویژه ای در اقدامات تخصصی مدیریت رسانه و تعاملش با مدیریت کار آمد غالب بر فرهنگ بر خوردار است.را فراهم آورد.
- دوم مشارکت های غیر مستقیم: در تمامی مواضع و از جمیع جهات و به منظور پویاسازی و تغییرات مورد نیاز در فرهنگ و آموزه ها و تعاریف تعاملاتی آن به منظور ایجاد و رعایت معیارهای زندگی و نیل عقلایی به منابع و امکانات مادی و نامادی موجود و ممکن در بیشتر طیف های زمانی و ظرف های مکانی استقرار جوامع مشارکت های غیر مستقیم در مدیریت فرهنگ وجود دارد. مدیریت فرهنگ در مشارکت غیر مستقیم افراد جامعه می تواند با ایجاد همراهی ها و یا دقت در مقاومت های فرهنگی به پویاسازی در اجزا و عناصر فرهنگ اقدام کند. مشارکت غیر مستقیم می تواند وجوه معتبر استقرار آموزه و تعاریف تعاملاتی را در جوامع فرد هم آورد و در این روند نقش رسانه های ارتباط با توزیع و تسری پیام ها و فهم ها را می توان برجسته ترین نقش متعاملین مدیریت فرهنگ دانست. می توان گفت که ایجاد مشارکت های غیر مستقیم در زمینه سازی ایجاد امکان ارتقای اعتبار جامعه در حوزه ی درون جامعه ای و بین جوامع بسیار موثر تر از مشارکت های مستقیم است: چرا که در مشارکت های غیر مستقیم تمامیت جامعه با ا؟؟؟مختلف دخالت دارد و حجم و وسعت تخصیصی بیشتری را در بر می گیرد.
ارتقای جایگاه اعتباری جوامع که می تواند با تحقق شعارهای اجتماعی و برآوری اهداف و منافع تبین یافته ممکن شود یا به وجود آید در تکمیل مسیر تکاملی مفروض تعریف شکل نوین یافته در جوامع اثر بخشی فراوان دارد و رسانه های ارتباط جمعی با گسترش مشارکت های غیر مستقیم با بهره مندی از نوسازی های فهمی عاملیت آور در این حیطه ی عاملیتی بسیار موثرند. چه ارتقای جایگاه اعتباری سیستم اجتماعی غالب در حوزه ی درون جامعه ای باشد و چه در راستای کسب جایگاه ویژه در بین سایر جوامع رخ دهد؛ ارتقای یاد شده جامعه را به عنوان یک واحد هماهنگ در بین سایر جوامع نیز ارتقا اعتبار خواهد بخشید.
گفتنی است که تمامی ارتقاهای جوامع در قالب سیاست ها، برنامه ها و تحقق شعارهای اجتماعی رویه ای فرآیند پویانه دارد و از این رو در روند اجرایی ساختن عملیات این بخش فرآیند نگری در رفتار می تواند موثر باشد و هیچ امر فرآیند نگرانه در جامعه ای بدون تقویت اشتراکات فهمی و عاملیتی پدیدار نمی شود یا به وقوع نمی پیوندد. به منظور تقویت اشتراکاتی که بتواند جایگاه اعتباری جامعه و افراد را در بین سایر جوامع ارتقا بخشد: بهره مندی از فهم های نظرگاهی و آغوزه های فرهنگ و اجتماع با مداقه در تقویت میل ملی افراد جامعه مهم است.*

*برای مطالعه بیشتر رجوع شود به مجموعه کتاب های علوم ارتباطات تألیف جناب علامه دکتر موسی الرضا طایفی اردبیلیموسی الرضا طایفی اردبیلی


برچسب‌ها: علامه دکتر موسی الرضا طایفی اردبیلی, فهم شناسی ارتباطات, فلسفه, هیستولوژی عقلانیت, اینویرمنتولوژی تفکر و فهم
+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و نهم شهریور ۱۳۹۶ساعت 14:8  توسط علی علیزاده 
گزیده نظرات ارزشمند اندیشمند معاصر جناب علامه دکتر موسی الرضا طایفی اردبیلی در باب عقلانیت...
ما را در سایت گزیده نظرات ارزشمند اندیشمند معاصر جناب علامه دکتر موسی الرضا طایفی اردبیلی در باب عقلانیت دنبال می کنید

برچسب : اردبیلی, نویسنده : conceptualize بازدید : 49 تاريخ : شنبه 22 مهر 1396 ساعت: 8:36